از هستي خويشتن گذر بايد كرد زين ديو لعين صرفنظر بايد كرد
گـر طـالب ديـدار رخ محبـوبـي از منـزل بيگانه سفـر بايـد كـرد
شهادت هنر مردان خدا و راز سربه مهري است ميان عاشق و معشوق. رخشان چراغي است در امتداد نگاه افلاكيان خاكي؛ همانان كه راه صدساله را يك شبه پيمودند و از بقعهي فنا به خطهي بقا خراميدند؛ همانان كه عرش را بهتر از فرش و سفر را بهتر از حضر يافتند و در گرگ و ميش صبح كه نواي جرس، عاشقان حرم را صلا ميزد، خواب نوشين بامدادي را از ديدگان ربوده و با دوگانهي عشق به ديدار يار شتافتند؛ همانان كه زندهاند و نزد پروردگارشان روزي ميخورند: «ولاتحسبنّ الذين قتلوا في سبيلالله امواتاً بل احياءٌ عند ربّهم يرزقون»